دلشکسته ــــــــــــــــــــــ

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

نگاهی عمیق به تقویم سر رسیدش

 

فهمید وقت تفریح سر رسیده 

 

سر در گم تو کوچه ها سر گردون

 

کاش میشد خدا قدیم هارو بر گردونه

 

گذشته هایی که تو زمان حال مرده

 

جوونی که تو چشماش یه فرد سالخورده

 

و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم

 

از ادم های اطرافم اهریمن ساختم

 

از پدر مادر هیچ خیری وقتی من نبینم

 

انتظار داری دیگران رواهریمن نبینم

 

عشق رو از کجا ببینم من با دوتا چشمام

 

از پدر مادری که میخوان جدا بشن

 

به ما که رسید دنیا دهن باز کرد

 

درد رو ریخت رو سرم و من و بر انداز کرد

 

من تو دلم از شما داشتم تصویر باهم

 

تیکه پاره شدم ازاین تصمیم ناحق

 

وقتی دنیا اینو میخواد که مخصوصا بسوزم

 

چیکار کنم دلم رو با نخ سوزن بدوزم

 

این دفعه منم کا دارم شما رو نصیحت میکنم

 

من یه مردم که دارم دائما وصیت میکنم

 

یه بارم دنیا رو از نگاه من ببینید

 

یه بارم شده پای صدای من بشینید

 

بیاید به خاطر من یه راه حل بچینید

 

بیاید دست هامونو در کنار هم بگیریم

 

میخوام بدونم شما چه کاری برام کردین 

 

بجز اینکه دنیای منو خراب کردین

 

نمیخوام برم پی مواد و خلاف سنگین

 

ولی بخدا یه خط صاف نوار مغزیم

 

نه ناله نه داد و هوار نداره تعصیر

 

دوای شبای تباهم تمام مستی

 

من رو یادتون رفته خیلی حواس پرتین

 

امید منو شما نقشه بر اب کردین

 

من دیوانه وار تشنه ی نوازشم

 

نمیخوام منو دعا کنین تو نماز شب

 

تو خواسته هامو همه ی نیاز هارو دیدی

 

بگو جواب این فرزند بی ازارو میدی

 

بابا تو بت منی یعنی تو خود منی

 

حال میکنم وقتی میبینم دور همیم 

 

بدون شما تنهام و دریغ از یه دوست

 

به خودم میگم ه تو اتیش حقیقت بسوز

 

یه بارم دنیا رو از نگاه من ببینید

 

یه بارم شده پای صدای من بشینید

 

بیاین بخاطر من یه راه حل بچینید 

 

بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

 

خیلی وقته این سوال توی مغزمه از قدیم

 

چرا؟چرا رفتین تو اون محضر لعنتی

 

سوال که نه کلی عقده تومه

 

که توی شبای تنهایی مثل جغد شومه

 

من یه جوون ضعیفم دلم بی طاقته هنوز

 

چرا اینجام وقتی نداشتین لیاقت منو

 

باشه بالا سر منم یکی هست ببین

 

منو از خدا گرفتی میخوای به کی پس بدین؟

 

به این جاعت گرگ این امانت توست

 

مادر این ثمره بیداری شبانته خب

 

چقدر جلوی دیگران بخوام راز داری کنم

 

چقدر من توی دستای شما پاس کاری شدم

 

چقدر از ترس بعد جدایی توهم بگیرم

 

چقدر دیگران من رو به چشم ترحم ببینن

 

من و ببین یه بیمارم یه بیتاب یه غریب

 

بچه نیستم واسه گریه هام یه تی تاب بخری

 

مادر قصه هات بودن واسه ما دوای درد 

 

اخرشم میمردن همه ی ادمهای بد

 

با طلاق شما منم میشم ادم بده

 

بیا خوبی کن و بد بودن رو یادم نده

 

نه که فک کنین تو این قصه بد شدم

نه

اصلا شاید نباید این حرفارو میزدم

 

شاید جدایی تنها راه نجات زندگیتونه

 

شاید به جایی رسیدین که دیگه نمیتونین با هم بدین

 

شایدم

هه نمیدونم

 

دلشکسته ــــــــــــــــــــــ...
ما را در سایت دلشکسته ــــــــــــــــــــــ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فرشته fereshteh22 بازدید : 173 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 20:46

میگی بازم کنار هم دیگه واژه بچینیم

 

راجع به چی باشه بشین

 

چشاتو باز کن یه لحظه مال من باش

 

یه لحظه بیا توی حس و حال من باش

 

پس میکروفنو به من تو بده بگم

 

از این زمونه و از دلی که تکه تکست

 

هر اهنگ منم مساویه زکر یک درد

 

جز اینم ندارم یه فکر بهتر

 

از جومونگی بگم که شده سمبل رشادت

 

ایران براش شده مثل صندوق تجارت

 

پس هنرمند وطن الان کجاست نیست

 

اون تو زیر زمین میخونه چون که مجاز نیست

 

از چی بگم برات انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد

 

بجز کاغذ سفید پاره خب اره رفیق حرف توشه

 

ولی با خودکار سفید

 

تو هم مثل منی تو هم کم درد نداری

 

درد اصلیت اینه که تو همدرد نداری

 

من کسی نیستم بااین زخمادردم بگیره

 

ولی این اشکارو کی میخواد گردن بگیره

 

از چی بگم خدا از این بنده های خسته

 

از این همه درد تموم دنده هام شکسته 

 

خنده هامو نبین خنده هام یه چسبه رو لبم

 

این منم با یه رد پای خسته

 

ازچی بگم 

 

بگو از یه روح زخمی که باید یک تنه بره تو قلبکوه سختی

 

از روز هایی که خط خوردن توی تقویم

 

خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریب

 

از چی بگم

 

از بچه های پایین شهر که غذا واسه خوردن دارن فقط ماهی یه شب

 

اون که تنها دلیل خوابش یه عشق فرداست

 

تنها دلیل عشق و حالش بهشت زهراست

 

یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین که هستن تو واردات کالای ساخت چین

 

تو به من اینو بگو من از چی بگم خب

 

ما گفتیم و تموم درد ها ریشه کن شد 

 

از چی بگم برات

 

شاید قصه دوست داری مثل قصه ی اون همکلاسیان روستایی

 

اگه قصه تلخه گناه واقعیت داشتان نرگس و گلای باغ میهن

 

که نشستن با صد چرا و افسوس

 

کاشکی یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم

 

چراغ افتاد توی کلاس و گر گرفت 

 

اتشی که پوست بچه هارو مثل گرگ گرفت

 

یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت زود بدویین سمت در ولی درم قفل بود

 

چشام خشک شد یکم بهم اشک بده ایزد

 

این بچه ها با کدوم دست مشق مینویسن

 

کودکی مرد در راه کلاسی که سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه

 

یاس نمیخواد ته قصه رو هرگز ببنده چون باز دلش میخواد که نرگس بخنده

 

از چی بگم

 

 صبح نشده غروب زد تو قلب بچه های مدرسه ی ردودزن

 

غصه نخور صدامو بشنو از زیرخونت من صداتو به گوش همه میرسونم

 

از چی بگم

 

دلی که فقط اسمش دله یاعمری که نصفش اشکه نصفش گله

 

یا از روح توی زندون که جسمش وله

 

ادم مجبوره با شرایت وفقش بده

 

از چی بگم

 

بگو از یه روح زخمی که باید یک تنه بره تو قلب کوه سختی

 

ولی قسم به خدا قسم به روح تختی 

 

که من بدون ترس میرم به سوی تقدیر

 

خیلی خشنه زندگی ولی حوصله کردم 

 

تو فشن زندگی من یه مدل دردم

 

ولی دفتر گذشته هامو ذره ذره کردم و اومدم جلو که پی درد سر بگردم

 

از چی بگم؟

از چی بگم؟

دلشکسته ــــــــــــــــــــــ...
ما را در سایت دلشکسته ــــــــــــــــــــــ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فرشته fereshteh22 بازدید : 155 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 20:19